دوستش دارم چون میگذارد بی بهانه برایش بگریم...
آغوش آرام و وسیعش مرا از هر ترسی برای اشک هایم می رهاند
سکوت میکند و نصیحت نه...
تنها مدتی گوش و دلش را امانت میدهد
گله نمیکند با این که گاه و بی گاه مشکلاتم را گردن او می اندازم
صبور است خیلی صبور
باید دیوان ها و گلستان ها گفت تا شاید نیمی از آن چه که در باورمان میگنجد که هست را
وصف کنیم...
خدای من...خدای من