دوستش دارم چون میگذارد بی بهانه برایش بگریم...
آغوش آرام و وسیعش مرا از هر ترسی برای اشک هایم می رهاند
سکوت میکند و نصیحت نه...
تنها مدتی گوش و دلش را امانت میدهد
گله نمیکند با این که گاه و بی گاه مشکلاتم را گردن او می اندازم
صبور است خیلی صبور
باید دیوان ها و گلستان ها گفت تا شاید نیمی از آن چه که در باورمان میگنجد که هست را
وصف کنیم...
خدای من...خدای من
این همونه که تو هیئت خوندم عایا؟؟؟؟؟
اررررررررره
ایول اوزی
باز خوشبحالت استعداد کشف کردی!!!!!
من هنوز درست حسابی کشف نشدم!
خیلی هم ماله من استعداد نیس
دوستای خوب مثل ستاره هان،
حتی اگه هزار شب هم آسمون ابری باشه و نبینیشون ...
خیالت جمعه که سر جاشونن...
مرسی عزیزم
فقط میتونم بگم
افتضاحه
برات متاسفم از دست رفتی
از اون جایی که مغز معیوبی داری حرفات هیچ کاربردی رو اعصابم نداره