سلام دوستای گلم چه خبر؟
دیگه از 5 دی امتحانام شورو میشه.....وااااااااااای
اومدم یه خبربدم که نمیدونم باشنیدنش خوشحال میشین یا ناراحت
این آخرین آپمه از فردا دیگه نمیتونم بیام باید بشینم درس بخونم
تا20 دی...دلم واقعا براتون میتنگه
ههههههیییییی چه میشه کرد این مشکلو همه دارن
از ته دل دعا میکنم همتون با افتخار کارنامتونو به همه نشون بدین
میشه یه خواهش کنم ؟برا منم دعا میکنین؟
مررررررررررسی
فعلا تا شب میام...
ولی از فردا...تا 20 دی...
دوستون دارم زیاد
سلام
این متنو که بخونین فرق بین مشهور های ایران و خارج رو میفهمین
سلام دوستان این داستان هم جالبه ضرر نمیکنین اگه بخونیدش
میگه خدا وجود نداره!!!!!!!!!!!وااااااااا
آرایشگر
جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من
بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا
می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمی توانم
خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به
محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و
کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود. مشتری
برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر
من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می
زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ
کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده
پیدا نمی شد. آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این
است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.
مشتری تائید کرد: دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
سلام دوستای عزیز پیشنهاد میکنم این متنو بخونین باحاله
مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار
دارد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم اینهمه گرفتاری
دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام شما چطور انتظار دارید
به خیریه شما کمک کنم؟
باز هم زود قضاوت کردید؟؟؟؟
عارفی را دیدم سطل اب و مشعلی در دست از او پرسیدم کجا میروی ؟
گفت : میروم با مشعل بهشت را اتش بزنم و با اب اتش جهنم را خاموش
که مردم نه از ترس جهنم و نه برای بهشت عبادت کنند.بلکه فقط
برای خدا عبادت کنند
سلام دوستای عزیزم چه خبر؟
تو این چار روز کجاها رفتید؟
تاسوعا عاشورای امسال چطور بود؟
برا من امسالم مثل سالای پیش عالی بود کلی دعا کردم
یا حسین مظلوم...
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین