مدتیست دیگر به غم هایم میخندم
به خدا دیگر در من توان گریستن نیست....
آه
ای
دلکم...
ه
ه
ه
گوگل عزیز
دانایی ؟ توانایی ؟؟؟
قبولت داریم ...
ولی جون عزیزت بذار حداقل 2 تا حرف از نوشته مو
تایپ کنم ، بعد حدس بزن .
آبرو حیثیتم رفت جلو بابام !
:l
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺍﺳﻤﺲ ﻣﯿﺪﻩ
ﺍﻻﻥ ﺯﺩﻩ:
ﺳﻼﻡ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﺮﯼ؟؟
ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺯﺩﻡ:
ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻃﻠﺐ ﻧﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ ^___^
ﭘﺪﺭ ﭼﻨﺪ ﻋﺪﺩ ﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺎﻃﺮ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﻢ؟ ^___^
ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ :
ﭘﺪﺭ سوخته ﻣﻨﻮ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ . ﺍﮔﻪ ﺟﺮأﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ...
ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺧﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ؟
یه روز یه دختر با حجاب میره دانشگاه
یکی از دوستان بی حجابش میخواد مسخرش کنه
میگه تازگی ها دیوانه ها خودشون رو جلد میکنند
همه میخندند
دختر باحجاب در جوابش میگه که:
تا حالا دیدی رو پیکان 48 چادر بکشن؟
این بار هم میخندند اما این بار….
یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم اینه که وقتی یکی داره باهام حرف
میزنه تو کدوم چشمش باید نگاه کنم ؟!
راست ؟ :|
چپ ؟ :|
وسط پیشونیش ؟ :|
دماغش عایا ؟ :|
هیچکدام???
آخه ما که سنی نداریم، کی وقت کردیم این همه بدبخت شیم..... :|