سلام دوستای عزیز پیشنهاد میکنم این متنو بخونین باحاله
مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار
دارد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم اینهمه گرفتاری
دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام شما چطور انتظار دارید
به خیریه شما کمک کنم؟
باز هم زود قضاوت کردید؟؟؟؟
عارفی را دیدم سطل اب و مشعلی در دست از او پرسیدم کجا میروی ؟
گفت : میروم با مشعل بهشت را اتش بزنم و با اب اتش جهنم را خاموش
که مردم نه از ترس جهنم و نه برای بهشت عبادت کنند.بلکه فقط
برای خدا عبادت کنند
سلام دوستای عزیزم چه خبر؟
تو این چار روز کجاها رفتید؟
تاسوعا عاشورای امسال چطور بود؟
برا من امسالم مثل سالای پیش عالی بود کلی دعا کردم
یا حسین مظلوم...
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
محررررررررررم خیلی خوبه حس خوبی داره بهم آرامش میده
میریم هیات
گریه میکنیم
به سختی هایی که امام حسین{ع} کشید فک میکنیم
هههههههههی محرمم عالمی داره برا خودش
شما چه حسی نسبت به محرم دارین؟
در کارخانه ای هنگام ناهار همه کارگران کنار هم می نشستند با هم ناهار می خوردند. یکی از کارگر ها همیشه با نوعی یکنواختی خاص وتعجب آوری بسته ناهارش را باز میکرد و شروع به اعتراض می کرد:
امید وارم که امروز دیگه ناهارم ساندویچ کالباس نباشه......ااه لعنت بر شیطان!
من از کالباس متنفرم .
او عادت داشت هر روز بدون استثنا از ساندویچش شکایت کند واین کار همواره بدون هیچ تغییری هر روز تکرار میشد!
هفته ها گذشت... کم کم سایر کارگر ها از رفتار او ستوه آمده بودند وسرانجام یکی از کارگر ها به زبان آمد وگفت:
اگه تا این اندازه از کالباس متنفری چرا به همسرت نمیگی یه ساندویچ دیگه برات درست کنه؟!
و او پاسخ داد:
منظور از همسرت چیه؟! من که متاهل نیستم! من خودم ساندویچ هام رو درست میکنم!
یادمان نرود که تمام شرایط حاکم بر زندگیمان
حاصل افکار تصمیمات و اعمال خود ماست
داستان معروفی از تام واتسون بنیان گذار شرکت بزرگ کامپیوتری آی بی ام
نقل میکند: که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار
به شرکت ضرر زد ! کارمند به دفتر واتسون احضار شد وپس از ورود گفت:تصور میکنم که باید از شرکت استعفا دهم.
تام واتسون گفت شوخی میکنید! ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادیم!
شیفتگان پرواز را میل خزیدن نیست
خواب دیده بود در ساحل دریا در حال قدم زدن با خداست . در پهنه ای از آسمان صحنه هایی از زندگی اش به نمایش در آمد. متوجه شد که در هر صحنه جای پای دو نفر فرو رفته است یکی جایپای او ودیگری جای پای خدا.
وقتی به جای پا ها دقت کرد متوجه شد دقیقا در مواقع سخت و ناراحت کننده فقط یک جای پا وجود داشته این موضوع او را رنجاند و از خدا سوال کرد:
خدایا تو گفتی چنانچه تصمیم بگیرم که با تو باشم همیشه همراه من خواهی بود
ولی متوجه شدم که در لحظات سخت زندگی تنهایم گذاشته ای چرا ترکم کرده بودی ؟
و خدا چنین پاسخ داد:
بنده ی عزیزم من تو را دوست دارم هرگز تنهایت نگذاشته ام زمانی که تو در آزمایش بودی و فقط یک جای پا میدی این درست زمانی بود که من تو را در آغوش گرفته بودم.
او با شنیدن این پاسخ زانو زد و گریست...
آنکه از هر دری سخن راند
خویش را مرد ذوفنون خواند
یا بود از نوادر دوران
کیمیا زان زچشم خلق نهان
نادر و شاد باشد این استاد
حکم نبود روا به نادر و شاد
یا که او مرد رند و عیار است
اصطلاحات گفتنش کار است
خویش را در مفاحل عامه
خوانده استاد وفحل و علامه
چون برابر شودبه استادان
همه دانند کاو بود نادان
آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قرار گرفت به اشتباه با تزریق خون آلوده به بیماری ایدز مبتلا شد.
طرفداران آرتور از سراسر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.یکی از دوستان وی در نامه اش نوشته بود: چرا خداوند تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده است؟!
آرتور در پاسخ به این نامه چنین نوشت:در سراسر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش میکنند. حدود پنج میلیون نفر از آن ها بازی را به خوبی فرا میگیرند.از آن میان قریب به پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند. پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه میابند. پنجاه نفر اجازه ی شرکت در مسابقات بین المللی را میگیرند. چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه میابند ودو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که خدایا چرا من؟!
و امروز هم وقتی که درد میکشم باز هم اجازه ندارم از خدا بپرسم:
خدایا چرا من؟
در سکوت گوش فرا بده چون اگر دلت پر از چیز های دیگر باشد
نمی توانی صدای خدا را گوش دهی