نیلوفر آبی

نیلوفر آبی

بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...
نیلوفر آبی

نیلوفر آبی

بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...

سلام دوستان گلم


من یه وبلاگ دیگه هم ساختم در مورد صلوات وخوبیاش سر بزنید ضرر نمیکنید


sallavat.blogsky.com

آبجیممممممممم

چند سال پیش رفته بودیم کرج {مامانم اون موفع مریض بود یه وقتایی از حال میرفت}


آبجیم که 3 سالش بود اومد به مامانم گف من گشنمه مامان هم بلند شد براش یه


غذایی درس کنه وقتی میرن آشپز خونه مامانم از حال میره بعد نسترن{آبجیم} با


خونسردی اومد گف عمه من گشنمه مامانمم مرده.........

خدایا ...

پلیس برای چیه؟


دختر خالم راس میگه فیلمای ایرانی تخیلیه


تو فیلما وقتی یه مشکل پیش میاد و زنگ میزنن پلیس سریع از افق ظهور میکنه


میگین چرا این حرفو میزنم بفرمایین...

ادامه مطلب ...

انعکاس

خوشششششششششششش اومدین

عکس های زیبا, عکس طبیعت, تصاویر زیبا و جالب, عکس انعکاس


عکس های زیبا, عکس طبیعت, تصاویر زیبا و جالب, عکس انعکاس

ادامه مطلب ...

وااااااااااای

ینی آدم چه قد میتونه نترس باشه!!!شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا سازواقعاشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS



www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS


من که قلبم درد میگیره این عکسارو میبینمشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا سازحالا شما هم اینا رو ببینین بد مسخرم کنین

ادامه مطلب ...

جوک

میگن : تنبلی مادر همه عادت ‌های بد ماست !

ولی خب به ‌هرحال مادره و احترامش واجبه !



 یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟
گفت مرگ بگیری مردشور برده …
الهی به تیر غیب گرفتار بشی…
سرت به سنگ لحد بخوره …
لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!
داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی…

البته این اتفاق برا من نیوفتاده ها



بخونینا با حالن

ادامه مطلب ...

سلام


دوباره سللللللللللللامشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


خوبین دوستام؟شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


چه خبرا؟شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


حوصلم سر رفته بود گفتم یه آپی بکنم به جایی که بر نمیخوره!!!مگه نه؟شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


در ضمن نظراتون راضی کننده نبوداااااااااااااااااااا!!!شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


میدونم نظر دادین ولی بیشتر باشه؟


راستی یه سوال شما دوس دارین اینجا درباره ی چی آپ کنم؟شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


حتما جواب بدیناا


بای بایشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

...

سلاملکمشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


دعوام نکنین دیگه خب همش قالب جدید میاد ......شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


بعدشم من عاشق تنوعمشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


این جور آدمیم منشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


در ضمن تند تند بهم سر بزنین دلم براتون تنگ نشهشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


نظر هم فراموش نشه اگه بشه .....شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز


زیاد حرف زدم برین به کارتون برسینشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

دعا


زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.

جان لانک هاوس، با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند

زن نیازمند، در حالی که اصرار میکرد گفت آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پول تان را می آورم

جان گفت نسیه نمی دهد

مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت

ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من

خواربار فروش با اکراه گفت: لازم نیست، خودم میدهم. لیست خریدت کو؟

لوئیز گفت: اینجاست

" لیست را بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش، هر چه خواستی ببر."

لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در ‏آورد، و چیزی رویش نوشت و ‏‏آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت

خواروبار فروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید

مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد. کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند

در این وقت خواروبار فروش با تعجب و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است

کاغذ، لیست خرید نبود، دعای زن بود که نوشته بود:" ای خدای عزیزم، تو از نیاز من با خبری، خودت آن را بر آورده کن "

مغازه دار با بهت جنس ها را به لوئیز داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد

لوئیز خداحافظی کرد و رفت

فقط اوست که میداند وزن دعای پاک و خالص چه قدر است .....

شکی که انسان را عوض میکند!

مردی صبح از خواب بیدار شد ودید تبرش ناپدید شده شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد.


برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.


متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه میرود مثل یک دزد که میخواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند.


آن قدر از شکش اطمینان پیدا کرد که تصمیم گرفت به خانه اش برگردد لباسش را عوض کند ونزد قاضی برود واز او شکایت کند.


اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد زنش آن را جابه جا کرده بود مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک انسان شریف راه میرد حرف میزند ورفتار میکند

من دوباره اومدم...

سلام دوستای گلم من دوباره اومدم


دلم براتون اندازه ی یه نخود شده بود شایدم یه عدس یا شاید یه...


ای بابا حالا ولش کن


بگید ببینم چه خبرا؟


خوبین؟


نظر یادتون نره ها کلی بدین


خب دلم تنگ شده دیگه


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

بای بای

سلام دوستای گلم چه خبر؟


دیگه از 5 دی امتحانام شورو میشه.....وااااااااااای


اومدم یه خبربدم که نمیدونم باشنیدنش خوشحال میشین یا ناراحت


این آخرین آپمه از فردا دیگه نمیتونم بیام باید بشینم درس بخونم


تا20 دی...دلم واقعا براتون میتنگه


ههههههیییییی چه میشه کرد این مشکلو همه دارن


از ته دل دعا میکنم همتون با افتخار کارنامتونو به همه نشون بدین


میشه یه خواهش کنم ؟برا منم دعا میکنین؟


مررررررررررسی


فعلا تا شب میام...


ولی از فردا...تا 20 دی...


دوستون دارم زیاد

مال ما و مال اونا!!!

سلام


این متنو که بخونین فرق بین مشهور های ایران و خارج رو میفهمین



یکى از بهترین دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تیم ملى اسپانیا «ایکر کاسیاس» است که در رئال مادرید صاحب رکوردهاى عجیب و غریبى شده، او کاری کرد که کمتر آدم مشهوری چنین می کند!
ظاهراً «ایکر» همراه خانواده اش براى خوردن غذا به یک رستوران رفته بود که در آنجا با یک نوجوان ۱۳ ساله که دچار نقص عضو بوده روبه رو مى شود، پسرک بیمار به محض دیدن دروازه بان افسانه اى اسپانیا به سراغ او مى رود و مى گوید:

«آقاى کاسیاس! در روز بازى با پرتغال، تو به این خاطر موفق شدى پنالتى ها را دریافت کنى که من و بقیه دوستانم در مدرسه بچه هاى استثنایى، برایت دعا کردیم!»
ایکر کاسیاس که به سختى جلوى اشکش را مى گیرد از پسرک تشکر مى کند و نام و آدرس مدرسه را از او مى گیرد و فردای آن روز، ناگهان «کاسیاس بزرگ» وارد مدرسه مذکور مى شود و در میان بهت و حیرت مسئولان مدرسه - و شادى زاید الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها مى گوید:
« من آمدم اینجا تا براى دعاهایى که در حقم کردین که پنالتى را بگیرم، شخصا از شما تشکر کنم!» بچه هاى مدرسه که از خوشحالى سر از پا نمى شناختند، اطراف «ایکر» حلقه مى زنند و با او عکس مى اندازند و امضا مى گیرند.
که ناگهان یکى از بچه ها به او مى گوید:
« آقاى کاسیاس تومیتونى پنالتى مرا هم بگیرى؟»
 ایکر نیز بلافاصله از داخل ماشینش لباس هاى تمرین را درآورده و برتن مى کند و همراه بچه ها به زمین چمن مدرسه مى روند و با هماهنگى مسئولان مدرسه به بچه ها این فرصت را مى دهد که هرکدام به او یک پنالتى بزنند و ...
ایکر کاسیاس دو ساعت و نیم در آن مدرسه مى ماند تا تک تک بچه هاى بیمار آن مدرسه به او پنالتى بزنند.

داستان خوشمل

سلام دوستان این داستان هم جالبه ضرر نمیکنین اگه بخونیدش



میگه خدا وجود نداره!!!!!!!!!!!وااااااااا


 مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند. وقتی به موضوع « خدا » رسیدند. آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.

مشتری تائید کرد: دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.